Web Analytics Made Easy - Statcounter

علی باقری معاون دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی تحلیل مفصلی بر برنامه‌های مدون در دولت یازدهم و دوازدهم در بخش سیاست خارجی دارد.

به گزارش گروه رسانه های بی‌باک، علی باقری معاون دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی تحلیل مفصلی بر برنامه‌های مدون در دولت یازدهم و دوازدهم در بخش سیاست خارجی دارد. او نگاه‌های دولت را با سخنان و وعده‌های دولتمردان می‌سنجد و بر همین اساس درباره تطبیق نداشتن یا منطبق بودن حرف و عمل وزارت خارجه صحبت می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به دلیل نداشتن راهکارهای اقتصادی و جذب بازارهای منطقه که با حضور مؤثر مستشاران کشور در منطقه از مناسبات اقتصادی بی‌بهره ماندیم، از وزارت‌خارجه بسیار گلایه دارد و می‌گوید چرا باید سیطره سیاسی ما در عراق با نفوذ اقتصادی منطبق نباشد و این جز ضعف دیپلماسی هیچ ‌چیزی را نشان نمی‌دهد. او راهبردهای وزارت خارجه را بررسی و می‌گوید در دولت راهبردی برای مدیریت تنش با امریکا تعریف شده است چیزی که براساس مبنای دیدی که امریکا نسبت به ایران دارد بی‌معنی است چراکه امریکا قصد براندازی حکومت را دارد و در پذیرش پایه مردم‌سالاری دینی ایران مشکل دارد و تنشی برای مدیریت شدن با ایران در عرصه دیپلماسی وجود نداشته و باید پذیرفت که امریکا دشمن است نه کشوری با تنشهای متعدد با ایران! گفت‌وگو با علی باقری را می‌توانید بخوانید؛

خب در چارچوب نظام بین‌الملل بودن مگر بد است، لزوما این به معنی جدایی از دین نیست.
چارچوب نظام بین‌الملل یعنی چه؟ اولاً نظام بین‌الملل به یک معنا یعنی نظام سلطه. ثانیاً آیا معنای آن این است که ما الزامات این نظام را باید بپذیریم یا اینکه با توجه به واقعیت‌های نظام بین‌الملل برای برپایی حکومت دینی تلاش کنیم. این دو نظر است. نظر اول ادغام در جامعه بین‌المللی است که به اضمحلال هویت اسلامی، انقلابی و ملی ملت ایران منجر خواهد شد، اما نظر دوم به معنای حرکت به سمت اهداف انقلاب اسلامی است، اما با درک صحیح موانعی که نظام سلطه در برابر نظام اسلامی قرار داده، باید با سرعت بیشتر و هزینه کمتر به اهداف جمهوری اسلامی دست یابیم. از این‌رو براساس نظر اول، دقیقاً جدایی دین از سیاست پیش‌نیاز پذیرش ایران از سوی نظام سلطه است و اگر چنین نشود، آنها ما را در جمع خود راه نخواهند داد. اتفاقاً دشمنان ما بر این نکته تأکید دارند تا ما را از پایبندی به هویت اسلامی، انقلابی و ملی بازداشته و به سمت اضمحلال هویتی بکشانند. در این چارچوب آنها بارها بر این مسئله تأکید کرده‌اند که ایران باید تکلیف خود را روشن کند تا معلوم شود آیا همچنان به اهداف انقلاب اسلامی پایبند است یا نه. کیسینجر پس از توافق ژنو در سال 1394 طی سخنانی در مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل آمریکا تصریح کرد: «ایران باید میان آرمان‌گرایی و واقع‌گرایی یکی را انتخاب کند» وی در ادامه به طور ضمنی به قدرتی که آرمان‌گرایی به ایران اعطا می‌کند اذعان کرده و می‌افزاید: «آرمان‌گرایی ایران باعث می‌شود تا ما در کارهایی که می‌توانیم در رابطه با این کشور انجام دهیم، محدود شویم». مقامات عربستان نیز چند بار گفته‌اند اگر ایران قصد مصالحه با ما را دارد باید تکلیف خود را روشن کند که "دولت" است یا "انقلاب" و به تعبیر خودشان «ایران‌الدوله یا ایران‌الثوره». چند سال قبل نیز وزیر خارجه انگلیس در سفر به تهران همین موضوع را مطرح کرد. بنابراین مشاهده می‌کنید که حضور و ورود دین در حاکمیت که موجب بروز و ظهور آرمان گرایی و انقلابی‌گری در حکومت می‌شود، نه تنها از جنبه ارزشی حایز اهمیت است، بلکه پایبندی مسئولان کشور به لوازم وجود دین در حاکمیت، خود یکی از مهمترین مؤلفه‌های قدرت جمهوری اسلامی محسوب شده و در عمل موجب اقتدار کشور می‌شود تا حدی که دشمنان این ملت خواهان گرفتن این عنصر اساسی قدرت ملت ایران شده و درپی جدایی دین از حاکمیت هستند.

یعنی معتقدید ایران بدون قدرت انقلاب قدرتی ندارد؟
اصلاً، اگر انقلاب اسلامی کنار برود، چه کسی حاضر است جان خود را برای امنیت ملی، منافع ملی و تمامیت ارضی کشور فدا کند. اگر انقلاب اسلامی از جمهوری اسلامی گرفته شود و حکومت ایران به یک حکومت اسلامی در نهایت به حکومت مسلمانان تبدیل شود، با چه توجیهی مردم لبنان، عراق، سوریه، یمن، و... برای اهداف ایران اسلامی جانفشانی کنند؟ ایران و عراق 8 سال در جنگ بودند، اما امروز رهبر حشدالشعبی عراق با افتخار می‌گوید آرزوی هر شیعه‌ عراقی این است که پس از مرگ در وادی السلام نجف دفن شود، اما من آرزویم این است که در قطعه‌ی 24 بهشت زهرا و کنار مزار شهید رجایی و شهید باهنر دفن شوم و وقتی از او می‌پرسند که رابطه‌ی شما با حاج قاسم سلیمانی چیست؟ می‌گوید من سرباز ایشان هستم. دقت کنید، سردار سلیمانی یکی از فرماندهان دفاع مقدس است که در مقابل ارتش عراق جنگیده است، اما فرمانده‌ی حشدالشعبی عراق می‌گوید من سرباز سردار سلیمانی هستم و بعد تصریح می‌کند به این سربازی افتخار می‌کنم. این نماد قدرت ایران است که برآمده از ذات و هویت انقلاب اسلامی است. اتفاقاً دشمنان ما که می‌گویند ایران نباید در منطقه دخالت کند، دقیقاً منظورشان این است که جلوی بسط نفوذ معنوی انقلاب اسلامی را بگیرند. این ظرفیت ایجاد شده در منطقه، قدرت انقلاب اسلامی است و ظرافت آن در این است که این قدرت توسط یک نهاد انقلابی به نام نیروی قدس و تحت اشراف یک فرمانده انقلابی به نام سردار سلیمانی ایجاد شده است.

کمی ‌هم درباره سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در 4 سال دولت یازدهم گفت‌وگو کنیم، به نظر شما چه میزان توانسته‌ایم درپیشبرد اهداف سیاست خارجی از جمله در منطقه موفق عمل کنیم؟
همان طور که گفتم در منطقه ، ما موفقیت‌ها و پیروزی‌های ارزشمندی را داشته ایم که عقب راندن تروریسم در عراق و سوریه از جمله مهمترین آنها است. البته برآورد میزان نقش دولت و نوع نگاه سیاست خارجی دولت تدبیر و امید در این موفقیت‌ها نیازمند بررسی است، چراکه نمی‌توان از نقش بی‌بدیل نیروی قدس در این موفقیت‌ها به راحتی گذر کرد. البته این موفقیت‌ها توسط هر نهاد و دستگاهی که حاصل شده باشد مربوط به همه‌ی ملت ایران و افتخار نظام اسلامی است، ولی این واقعیت قابل انکار نیست که همه موفقیت‌های ما در منطقه مرهون رویکرد انقلابی و تعامل با بازیگران مؤثر منطقه‌ای و عدم اکتفا به سیاست‌ورزی با دولتمردان

طبق گزارش وزارت خارجه در دی ماه گذشته حاصل سفرهای هیأت‌های خارجی به ایران پس از برجام، 263 تفاهم‌نامه در حوزه‌ی آب و برق، 30 تفاهم‌نامه در حمل‌ونقل دریایی و 17 تفاهم‌نامه در حوزه‌ی نفت و گاز بوده است، اما گزارش دقیقی از نتیجه‌ی این تفاهم‌نامه‌ها منتشر نشده است، البته علت اصلی عدم پیشرفت تفاهم‌نامه‌های دوجانبه را می‌توان در عدم برقراری روابط کارگزاری بانکی و نیز بازگشت‌پذیری تحریم‌ها و حتی عطف بماسبق شدن تحریم‌های رفع شده‌ی امریکا و اروپا دانست

است. ایستادگی ایران در سوریه برای حمایت از جریان مقاومت بود که توانست روسیه را نیز به حمایت از سیاست ما در سوریه ترغیب کند تا حدی که روسیه حاضر شد تا هم در عرصه‌ی سیاسی - بین‌المللی و به طور مشخص شورای امنیت سازمان ملل حامی رویکرد ما در سوریه باشد و هم در عرصه‌ی نظامی با گسیل داشتن توانمندی‌های زمینی، هوایی و دریایی خود هماهنگ با جمهوری اسلامی ایران در سوریه وارد نبرد با تروریست‌ها و حامیان آنها شود. به عبارت دیگر آمدن روسیه در سوریه ناشی از مذاکرات سیاسی نبود، بلکه پایمردی و ایستادگی ایران در مقابل تروریست‌ها و نیز ایفای نقش تعیین‌کننده در مبارزه با تروریسم در سوریه بود که روس‌ها را به نقش‌آفرینی در معادله‌ی سوریه در جبهه‌ی جمهوری اسلامی ایران ترغیب کرد.
البته برای ارزیابی اجمالی سیاست‌ خارجی دولت یازدهم در منطقه می‌توان به مقایسه سطح مشارکت کشورهای منطقه در دو آیین تحلیف سال‌های 1392 و 1396 توجه کرد، چراکه سطح مشارکت مقام‌های خارجی در آیین تحلیف سال‌جاری محصول عملکرد 4 ساله دولت تدبیر و امید است. یک بررسی اجمالی براساس اطلاعات رسانه‌ای نشان می‌دهد که سطح مشارکت مقام‌های 20 کشور منطقه در سال 1396 نسبت به سال 1392 کاهش محسوسی داشته است، به طوری که اولاً؛ سطح مشارکت هیچ کشوری افزایش نداشته، ثانیاً؛ فقط سطح مشارکت 6 کشور کاهش پیدا نکرده، ثالثاً سطح مشارکت 12 کشور کاهش داشته و رابعاً دست‌کم دو کشور که در سال 1392 در سطح وزیر و رئیس مجلس در آیین تحلیف شرکت داشتند، در سال‌جاری هیچ نماینده‌ای برای حضور در این مراسم اعزام نکردند. این در حالی است که دولت یازدهم مدعی بود اولویت مهم سیاست خارجی‌اش کار با همسایگان است و حتی به دولت دهم اشکال می‌گرفت که آنها همسایگان و کشورهای منطقه را رها کرده و به دیگر مناطق غیرهمجوار و دور دست مانند امریکای لاتین اولویت داده‌اند.

ارزیابی شما از عملکرد سیاست خارجی دولت یازدهم در قبال امریکا چیست؟
در پاسخ به سوال شما می‌توان به مفاد برنامه سیاست خارجی دولت تدبیر و امید در موضوع امریکا توجه کرد. نکته اول آن است که بخش‌هایی از برنامه سیاست‌ خارجی دولت یازدهم در موضوع امریکا منطبق با واقعیت‌ها نبود و بیشتر به آمال و آرزوهای این دولت شبیه بود تا هدفی که بتوان در طول چهار سال به آن دست یافت. برای مثال در این برنامه «مدیریت روابط با امریکا» به عنوان یکی از سرفصل‌های راهبردهای عملیاتی سیاست خارجی بیان شده که بدیهی است صرف ‌نظر از نگاه ارزشی و بدون توجه به خیال‌ها و آمال‌ها دولت تدبیر و امید برای بهبود مناسبات ایران و امریکا، تصور وضعیت میان ایران و امریکا که در طول 37 سال گذشته نه تنها هیچ رابطه‌ای با هم نداشته اند، بلکه در این مدت امریکایی‌ها در اعمال دشمنی با ملت ایران از هیچ تلاشی فروگذار نکرده‌اند، این واقعیت را اثبات می‌کند که دیدگاه دولت تدبیر و امید کاملاً غیرواقع‌بینانه بوده و این دولت درک درستی از واقعیت‌ها در عرصه‌ی سیاست خارجی ندارد. به هر حال هر ناظر بی‌طرفی این واقعیت را درک می‌کند که طی 4 سال گذشته دولت تدبیر و امید چه دستاوردی از «مدیریت روابط با امریکا» داشته است. البته ذکر این نکته مناسب است که در برنامه‌ی دولت دوازدهم راهبردِ عملیاتیِ «مدیریت روابط با امریکا» به «مدیریت تنش با امریکا» تغییر یافته است. البته هر چند انتخاب این راهبرد نشان‌دهنده‌ی اعتراف دولت مردان به غلط بودن راهبرد قبلی است و خود همین اعتراف مایه امیدواری است، اما راهبرد جدید هنوز فرسنگ‌ها با واقعیت فاصله دارد، چراکه دولتی که به طور علنی هدفش را براندازی نظام جمهوری اسلامی اعلام کرده است، دشمن ملت و کشور ایران محسوب می‌شود نه یک دولت در حال تنش با ملت ایران! برای مثال مصداق تنش در روابط اقدام‌های ایذایی ترکمنستان در سختگیری به رانندگان کامیون‌های ایرانی و بهانه‌جویی در مورد عبور آنها از مرز است، اما هیچ عقل سلیمی می‌پذیرد که کشوری که از ابراز دشمنی با ملت ایران در بالاترین سطح هیچ ابایی ندارد، فقط در حال تنش با ما است؟ بر این اساس این بخش از برنامه‌ی دولت تدبیر و امید نشانگر ناتوانی این دولت از درک واقعیت‌ها در عرصه‌ی مناسبات بین‌المللی است که این درک نادرست می‌تواند موجب خطا در برآورد تهدیدها و یا فرصت‌ها در مناسبات خارجی و به تبع آن تحمیل هزینه‌های سیاسی، امنیتی و راهبردی بر کشور گردد.
نکته‌ی دوم وجود نمادهای وادادگی در قبال امریکا است که نمودهایی از آن در برنامه‌ی سیاست خارجی دولت یازدهم وجود داشت که متأسفانه در برنامه‌ی دولت دوازدهم هم تکرار شده است. برای مثال در ذیل راهبرد عملیاتی «مدیریت روابط با امریکا» در برنامه‌ی دولت یازدهم و نیز در ذیل راهبرد عملیاتی «مدیریت تنش با امریکا» در برنامه‌ی دولت دوازدهم، از راهبردی با عنوان «کاستن تدریجی ظرفیت‌های خصومت‌سازی امریکا» یاد شده است. البته من از کنه ذهن طراحان این راهبرد خبر ندارم و درباره آن قضاوت نمی‌کنم، اما آنچه که از این عبارت بر می‌آید این است که دولت تدبیر و امید قصد دارد تا ظرفیت‌های جمهوری اسلامی ایران که موجب خصومت امریکا با ایران می‌شود، به تدریج از بین ببرد. اگر از هر کارشناس واقع بین سوال شود چه ظرفیت‌هایی در جمهوری اسلامی ایران موجب خصومت امریکا شده است، پاسخ قاعدتاً چیزی جز این نخواهد بود که "قدرت موشکی ایران" (همان چیزی که امریکایی‌ها از آن به عنوان مایه‌ی نگرانی یاد می‌کنند)، "پایبندی نظام به مردم‌سالاری اسلامی" (همان چیزی که امریکایی‌ها از آن به عنوان نقض حقوق بشر یاد می‌کنند)، "حمایت از مقاومت ملت‌های منطقه" (همان چیزی که امریکایی‌ها از آن به عنوان حمایت از تروریسم یاد می‌کنند)، "نقش‌‌آفرینی سپاه در صیانت از امنیت ملی و تأمین منافع ملی" (همان چیزی که امریکایی‌ها حمایت سپاه از تروریسم یاد می‌کنند) و "عدم مشروعیت رژیم صهیونیستی" (همان چیزی که امریکایی‌ها از آن به عنوان ایجاد تنش در منطقه از آن یاد می‌کنند) از جمله مهم ترین ظرفیت‌های خصومت‌ساز امریکا در قبال ایران است. حال سوال این است آیا دولت تدبیر و امید قصد دارد تا این ظرفیت‌ها را که به واقع منابع قدرت ملی هستند، به تدریج مضمحل نماید تا به تعبیر برنامه‌ی دولت، "روابط با امریکا" و یا "تنش با امریکا" مدیریت شود؟
البته از کارهای نابجای دولت تدبیر و امید در قبال امریکا که نماد آن در مکالمه‌ی تلفنی آقای روحانی با اوباما متبلور بود، نباید به آسانی گذشت، چون متأسفانه همین رویکرد بارها از سوی رئیس دستگاه سیاست خارجی کشور در قالب‌های دیگر از جمله عکس گرفتن با همتای امریکایی زیر پرچم امریکا تکرار شد. اگر برای موضوع هسته‌ای اجازه داده شده تا وزیر خارجه‌ی کشورمان با طرف امریکایی دیدار کند، اما این امر دلیلی برای قرابت با دشمن محسوب نشده و همانطور که در عمل نیز مشاهده شد، این اقدام هیچ تأثیری در کاهش دشمنی امریکا با ملت ایران نداشت. صرف نظر از اینکه اینگونه اقدام‌ها چه تناسبی با روحیه‌ی

ظرفیت ایجاد شده در منطقه، قدرت انقلاب اسلامی است و ظرافت آن در این است که این قدرت توسط یک نهاد انقلابی به نام نیروی قدس و تحت اشراف یک فرمانده انقلابی به نام سردار سلیمانی ایجاد شده است. همه‌ی موفقیت‌های ما در منطقه مرهون رویکرد انقلابی و تعامل با بازیگران مؤثر منطقه‌ای و عدم اکتفا به سیاست‌ورزی با دولتمردان است

انقلابی و انقلابی‌گری دارد، سوال این است که این حرکات چه تأثیری در تأمین منافع ملی داشته است؟ قابل ذکر است که مصادره بیش از 3 میلیارد دلار از دارایی‌های ایران در امریکا طی اردیبهشت تا اسفند 1395، تصویب قانون اعمال محدودیت صدور روادید برای کسانی که از سال 2011 به بعد به ایران سفر کرده‌اند در آذر 1394، تمدید قانون جامع تحریم‌های ایران (ISA) در آذر 1395و نیز تصویب قانون موسوم به مقابله با اقدام‌های بی‌ثبات‌کننده‌ی ایران 2017 در مرداد 1396 که از آن به عنوان مادر تحریم‌ها یاد می‌شود، از جمله اقدام‌های ضد ایرانی امریکا در دوره‌ی پس از برجام محسوب می‌شود.

با توجه به اینکه سیاست خارجی، محور اولویت‌دار و اساسی در دولت یازدهم بود، به نظر شما به طور کلی چه میزان از اهداف این دولت در سیاست خارجی محقق شده است؟
به طور کلی ارزیابی دقیق سیاست خارجی کار آسانی نیست، چون اولاً یک امر کیفی است و ثانیاً کنش و واکنش یک بازیگر در میان کنش و واکنش ده‌ها بازیگر مسئول (دولت‌ها) و غیرمسئول (ابرقدرت‌ها، گروه‌ها) است، اما این واقعیت غیرقابل انکار است که دولت یازدهم عمده‌ی تلاش و توان خود در عرصه‌ی سیاست خارجی را بر روی برجام متمرکز کرد. از این‌رو ارزیابی جامع از عملکرد سیاست خارجی دولت یازدهم می‌تواند تا حدی تبیین‌کننده‌ی میزان واقع‌گرایی این دولت در این عرصه باشد. برای مثال پس از روی کار آمدن دولت یازدهم و به ویژه پس از برجام هیچ اتفاقی در مناسبات ایران و کانادا رخ نداد و با وجود اقامت 500 هزار ایرانی در کانادا و نیز تغییر دولت در این کشور و ابراز آمادگی ایران برای گشایش در روابط، هنوز افق روشنی برای از سرگیری روابط دو کشور متصور نیست. از سوی دیگر با وجود گذشت نزدیک به دو سال از تحقق شرط سازمان شانگهای برای عضویت ایران در این سازمان، هنوز معلوم نیست چرا تاکنون ایران به عضویت این سازمان پذیرفته نشده است. همچنین قطع روابط چند کشور و نیز کاهش سطح روابط چند کشور دیگر با ایران طی چند سال گذشته، به ویژه اینکه اکثر این کشورها همسایگان ایران هستند، تصویر مثبتی از عملکرد موفق سیاست خارجی دولت تدبیر و امید در این زمینه را نشان نمی‌دهد.

با توجه به برجام و گشایش در روابط کشورهای جهان با ایران، ارزیابی شما از پیامدهای سفرهای هیأت‌های خارجی و آثار آن در حل مشکلات اقتصادی چیست؟
طبق گزارش وزارت خارجه در دی‌ماه گذشته حاصل سفرهای هیأ‌ت‌های خارجی به ایران پس از برجام، 263 تفاهم‌نامه در حوزه‌ی آب و برق، 30 تفاهم‌نامه در حمل‌ونقل دریایی و 17 تفاهم‌نامه در حوزه‌ی نفت و گاز بوده است، اما گزارش دقیقی از نتیجه‌ی این تفاهم‌نامه‌ها منتشر نشده است، البته علت اصلی عدم پیشرفت تفاهم‌نامه‌های دوجانبه را می‌توان در عدم برقراری روابط کارگزاری بانکی و نیز بازگشت‌پذیری تحریم‌ها و حتی عطف بماسبق شدن تحریم‌های رفع شده‌ی امریکا و اروپا دانست که این دوعامل نیز ناشی از ضعف‌های ساختاری و کاستی‌های اساسی برجام است که مسئول پاسخگویی به این ضعف و کاستی نیز وزارت خارجه است، چون مسئول مذاکرات و مرجع ایرانی تدوین برجام بوده است. از سوی دیگر با وجود افزایش میزان فروش نفت، ولی براساس شواهد موجود کماکان دسترسی آزاد به پول نفت دچار مشکل است.

آیا ایده‌های جدیدی در برنامه‌ی سیاست خارجی دولت دوازدهم وجود دارد؟
با وجود اینکه در برنامه‌ی سیاست خارجی دولت دوازدهم بارها با تأکید بر تغییر موازنه‌ها و معادلات بین‌المللی به ضرر امریکا و به نفع قدرت‌های نوظهور، از این وضعیت در عرصه‌ی بین‌المللی با عنوان "جهان پساغربی" یاد شده است، اما هنگامی که به بخش راهبردهای کلان و عملیاتی این برنامه که دستور کار وزارت خارجه در 4 سال آینده را شکل می‌دهد، توجه کنیم، چیزی جز تجویزهای سنتی که هیچ سنخیتی با شاخص‌ها و مختصات جهان پساغربی ندارد، مشاهده نمی‌کنیم. در این چارچوب بدون توجه به مزیت‌ها و نقاط قوت ایران در عرصه‌های راهبردی منطقه‌ای و نیز بدون لحاظ کردن نقاط قوت ایران از جمله در عرصه‌های علمی، فناوری و پزشکی، هیچ برنامه‌ای برای استفاده از این ظرفیت‌ها برای تحکیم مؤلفه‌های قدرت ایران و تبدیل آن به جلوه‌های سیاسی و راهبردی اقتدار ملی و منطقه‌ای ارائه نشده است. جالب اینکه براساس برنامه‌ی دولت تدبیر و امید، نهایت دستاورد دولت دوازدهم در پایان چهار سال فعالیت خود (سال 1400)، دستیابی به توافقی درباره‌ی سازوکار شکل‌گیری گفت‌وگوی منطقه‌ای در خلیج‌فارس و اجرای آن خواهد بود.

اگر بخواهید برنامه‌ی سیاست خارجی دولت دوازدهم را توصیف کنید، چگونه آن را ارزیابی می‌کنید؟
برنامه سیاست خارجی دولت دوازدهم در زمینه نگاه به آینده و تدوین سازوکار برای بهره‌گیری هوشمندانه و حداکثری از فرصت‌های پیش‌رو بسیار ضعیف است. برای مثال، در حالی که تروریسم در عراق و سوریه در حال افول است و پیش‌بینی می‌شود که در آینده‌ی نزدیک این دو کشور از شر تروریست‌ها خلاص شوند، ولی دولت دوازدهم هیچ برنامه‌ای برای حضور مؤثر در عرصه‌ی بازسازی عراق و سوریه و نیز راهبری پروژه‌های نوسازی صنعت، کشاورزی، آب و برق و انرژی در این دو کشور ارائه نداده است. نکته‌ی دیگر عدم تناسب تجویزها و راهکارهای این برنامه با حجم تهدیدات توصیف شده در آن است. برای مثال در حالی که طبق تهدیدهای ناشی از عرصه‌ی خارجی در برنامه‌ی دولت دوازدهم بیش از 60 درصد با همین تهدیدها در برنامه‌ی دولت یازدهم متفاوت است، اما این تفاوت در بخش تجویزهای دو برنامه (راهبردهای عملیاتی) به کمتر از 40 درصد می‌رسد. در همین چارچوب بررسی مقایسه‌ای دو برنامه نشان می‌دهد که با وجود تحولات و تغییرات مهم و اساسی در عرصه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله مشکلات داخلی و خارجی رژیم ایالات متحده و اختلافات درونی در اتحادیه‌ی اروپایی و نیز بروز جلوه‌های نوین از قدرت و اقتدار منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران، برنامه‌ی سیاست خارجی دولت دوازدهم حدود 70 درصد با برنامه‌ی دولت یازدهم مطابقت داشته و صرفاً برنامه‌ی دولت دوازدهم 30 درصد با برنامه‌ی دولت یازدهم تفاوت دارد. در مجموع، فقدان ابتکار، خلاقیت و نوآوری در برنامه‌ی سیاست خارجی دولت دوازدهم و نیز عدم وجود طرح عملی برای مقابله با حاکمیت روحیه محافظه‌کاری از جمله مهم‌ترین نقیصه‌های این برنامه محسوب می‌شود.

منبع:سیاست روز

رسانه‌ها


منبع: بی باک نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.bibaknews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «بی باک نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۸۶۴۶۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ناگفته هایی از عملیات حماس و عملیات وعده صادق: در حمله سپاه به اسرائیل، ۲۴۰ جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل کمک کردند /اسرائیل جرأت نکرد تصاویر دو پایگاه نظامی اش را به دنیا نشان دهد

 

فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص) گفت: دو عملیات «طوفان الاقصی» که توسط حماس انجام شد و عملیات «وعده صادق» که اقدام نظامی مستقیم ایران علیه رژیم بود، به‌وضوح نشان داد که اسرائیل بشدت آسیب‌پذیر است. دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی برنمی‌گردد.

مشروح گفتگوی روزنامه ایران با سرلشکر غلامعلی رشید فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا(ص) درباره ابعاد مختلف عملیات وعده صادق را در ادامه می خوانید؛

عملیات ۷ اکتبر حماس را چگونه ارزیابی می‌کنید و فکر می‌کنید مهم‌ترین دستاورد این عملیات چه بود؟

مهم‌ترین دستاورد این عملیات این است که پوشالی بودن اسرائیل نمایان شد. پایه‌های ارتش اسرائیل به عنوان نیرویی که به این شکل پرمدعا و این ارتش دروغگو که طی این هفتاد سال ادعا می‌کرد من بی‌حریفم؛ من کسی بودم که ارتش مصر را شکست دادم ارتش اردن را شکست دادم، ارتش سوریه را شکست دادم، فروریخت؛ رژیمی جعلی‌ای که در این سال‌های اخیر هم مأموریت دارد که علیه ما رجز خوانی کند. این نکته بسیار مهمی است.

شهید حاج قاسم سلیمانی می‌گفت هر دولتی در عالم یک ارتش دارد اما در اسرائیل برعکس است؛ یک ارتش وجود دارد که آن ارتش یک دولت جعلی ساخته است، یعنی ما فقط با یک نیروی نظامی مواجهیم و نه چیزی بیشتر. اینها آمدند و چیزی را در اینجا کاشتند که به خیال خودشان از آن یک کشور به وجود بیاید؛ اسرائیل مفهومی شبیه ایمپلنت در دندانپزشکی است که انگلیسی‌ها و کشورهای غربی آن را کاشته‌اند و حیات اسرائیل هم به غرب وابسته است.

یعنی اگر روزی غرب نباشد، اسرائیل یک شبه فرو می‌پاشد و برعکس هم هست؛ یعنی اگر اسرائیل فروبپاشد، غرب هم فرومی پاشد. اسرائیل در ایران سفارت ندارد، اما تمام سفارتخانه‌های غربی به او کمک می‌کنند. از اطلاعات و هر کمکی اعم از سیاسی، نظامی، رسانه‌ای و... نیاز داشته باشند، در اختیارشان قرار داده می‌شود.

جمهوری اسلامی ایران بارها به وضوح بیان کرده است که اسرائیل غاصب و اشغالگر باید از بین برود؛ این آرمان در عرصه واقعیت تا چه اندازه دست یافتنی است؟

این نکته را اینجانب عرض کنم که متأسفانه برخی از اساتید دانشگاه و روشنفکران مغالطه کرده‌اند که جمهوری اسلامی ایران، گفته ما می‌خواهیم اسرائیل غاصب را نابود کنیم؛ در حالی که رهبری و مقامات جمهوری اسلامی همیشه گفته‌اند که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی به کمک همه دولت‌ها و ملت‌های مسلمان باید اسرائیل غاصب و متجاوز را که قبله اول مسلمین و سرزمین ملت مسلمان فلسطین را اشغال کرده، شکست دهد و نابود کند.

چیزی که برای فرماندهان ارتش اسرائیل آزار دهنده است و مایه کابوسشان است، همین شکننده بودنشان است؛ و کابوس آزاردهنده برای فرماندهان اسرائیل این است که اینها می‌گویند فقط ۱۱۰۰ نفر به ما حمله کردند و ما را به این شکل به هم ریختند؛ حماس ۳۰ هزار رزمنده دارد؛ اگر ۱۰ هزارنفر از این رزمندگان بار دیگر غافلگیرانه به ما حمله کردند، به همراه ۱۰ هزار نفر از رزمندگان حزب‌الله لبنان و ۲ یا ۳ هزار نفر از این جوانان کرانه غربی، کار اسرائیل تمام می‌شود. تازه این رقم بخش کوچکی از قوای آنهاست.

اسرائیل سرزمین بسیار کوچکی دارد؛ یک بار در خردادماه سال گذشته در یکی از جلسات مستمری که با فرماندهان ارشد نیروهای مسلح سپاه و ارتش داشتیم با اشاره به عملیات بیت المقدس مقایسه‌ای بین شیوه اقدام ما در این عملیات و وضعیت اسرائیل انجام دادم؛ وسعت عملیات بیت المقدس ما در جنگ در برابر عراق ۶۰۰۰ کیلومتر مربع بوده است.

یعنی ما وسعت جغرافیایی فلسطین اشغالی را در این عملیات آزاد کردیم؛ ما نقشه این منطقه را روی نقشه جغرافیایی فلسطین اشغالی گذاشتیم؛ از مرزهای جنوب لبنان یعنی نیمه شمالی خاک فلسطین اشغالی را پوشاند تا اطراف کرانه غربی و تا اشدود را پوشاند؛ یعنی تا جنوب تل آویو.

یعنی ما دیدیم که مراکز حکومتی، مراکز نظامی، مراکز جمعیتی و مراکز اقتصادی همگی در این منطقه قرار می‌گیرند؛ مابقی مناطق جنوب اسرائیل عمدتاً بیابانی است؛ مناطقی مثل صحرای نقب و اطراف غزه تا بندر عقبه همگی بیابان هستند و جمعیت قابل توجهی در آنجا وجود ندارد.

عمده جمعیت یهودی و اعراب قدیم ۱۹۴۸ در این منطقه هستند؛ همه شهرهای اسرائیل، همه مراکز حکومتی، وزارت دفاع، ستاد ارتش، مراکز صنعتی و... آن حرفی که فرمانده ارتش ما برادر عزیزم امیر سرلشکر موسوی زد، حرف محاسبه شده‌ای بود؛ خبرنگاری قبلاً از امیر موسوی پرسیده بود که اگر جنگی بین ایران و اسرائیل اتفاق بیفتد، ارتش، سپاه و نیروهای مسلح ایران چگونه می‌توانند اسرائیل را شکست دهند؟ او در پاسخ گفته بود که اگر شرایطی و امکانی به وجود بیاید که ارتش و سپاه در کنار هم در مقابل ارتش اسرائیل قرار بگیریم، فقط با یک عملیات و نه بیشتر در همان مقیاس عملیات‌هایی مثل فتح المبین و بیت المقدس کار اسرائیل را تمام می‌کنیم؛ یعنی اگر از جنوب لبنان، از جولان و از همین کرانه غربی و از خود غزه نیرویی در حد همین رزمندگان فتح المبین به اسرائیل حمله کنند، کار آنها تمام است و ارتش اسرائیل نابود می‌شود و واقعه ۷ اکتبر هم نمونه‌ای از این مسأله بود؛ اسرائیل نتوانست حتی در مقابل یک گروه چریکی و نه یک ارتش منظم به درستی عمل کند؛ آن هم حمله‌ای که فقط حدود ۱۶ تا ۲۰ ساعت به طول انجامید پس این ارتش پر مدعا تصویری که از خودش می‌سازد دروغین است.

وضعیت کنونی اسرائیل را از حیث مؤلفه‌های جغرافیایی و جمعیتی چگونه می‌بینید؟ فکر می‌کنید بحران‌های مختلفی که رژیم اسرائیل با آنها روبه‌رو است تا چه اندازه این کشور را شکننده و ضعیف کرده است؟

ما نباید فکر کنیم که اسرائیل همان چیزی است که خودش و رسانه‌های غربی به تصویر می‌کشند. بعضی وقت‌ها اسرائیل می‌آید در ایران کاری انجام می‌دهد و مثلاً دانشمند هسته‌ای ما را ترور می‌کند یا اقدام انفجاری در یک نقطه محدود انجام می‌دهد و بعد این کار خودش را بسیار بزرگ‌تر از چیزی که بوده نشان می‌دهد؛ کل امپراطوری رسانه‌ای غرب هم از او پشتیبانی می‌کند؛ چون اسرائیل با کمک‌های مستقیم امریکا و اروپا سرپاست، همه امکانات را به رایگان در اختیارش قرار می‌دهند؛ پول، تجهیزات، پیشرفته‌ترین سلاح‌ها و هر نوع کمکی که بخواهد.

در حال حاضر فرمانده سنتکام در تل‌آویو قرارگاه عملیاتی برپا کرده و از نزدیک در حال فرماندهی میدان جنگ است. سربازان فرانسوی، انگلیسی و امریکایی در کنار سربازان اسرائیلی می‌جنگند؛ یعنی اسرائیل چنین رژیم جعلی است.

کتابی هست به نام جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا که آلاسدایر درایسدل و جرالد هنری بلیک که دو جغرافیدان انگلیسی هستند، آن را در دهه ۸۰ میلادی نوشته‌اند و توسط خانم درّه میرحیدر ترجمه شده و خواندن آن را به شما پیشنهاد می‌کنم؛ در بخش دوم کتاب تحت عنوان «جداسازی و سیر تکامل نظام دولت‌ها» وارد بحث اسرائیل شده و نوشته است: اسرائیل یک پارادوکس است و ثمره یک ایدئولوژی افراطی به نام صهیونیسم است؛ مسائل بسیار حادی دارد و هرگز قادر به واحدسازی این مردمی که از سراسر دنیا گرد آورده، نیست.

در این کتاب آمده که جمعیت یهودی‌های اسرائیل از سراسر دنیا از ۱۰۲ کشور مختلف آورده شده و در اینجا جمع شده‌اند و این جمعیت گردآوری شده، چند زبانه است و حداقل به ۱۵ زبان تکلم می‌کنند (عبری - عربی - انگلیسی - لهستانی - روسی - آلمانی - ایرانی - اسپانیایی - آفریقایی و...). دلیل این شکستی که متوجه اسرائیل شد و قادر به ترمیم آن نخواهد بود، چیزی نیست جز اینکه این ارتش و این دولت جعلی اسرائیل و جامعه‌ای که در آن سرزمین اشغالی جمع شده‌اند، بی‌هویت‌اند و فاقد علت وجودی هستند که عامل مهم تشکیل‌دهنده یک دولت و ملت است ـ هویت ملی ندارند - پیوستگی فرهنگی ندارند و هیچ‌کدام از عناصر و مؤلفه‌های مهم را که یک دولت و ملت باید داشته باشند، ندارند.

اینها هویتی ندارند؛ نه هویت فرهنگی دارند و نه هویت ملی و نه به هم پیوسته‌اند؛ یعنی انسجام و پیوندی میان آنها وجود ندارد. وضعیت این جمعیت با وضعیت مردم ایران اصلاً قابل قیاس نیست؛ مردم ایران پیوندهای مستحکم و قوی با یکدیگر دارند؛ عواملی مانند تجانس مذهبی، تجانس نژادی، تجانس زبانی و تجانس قومی که در ایران هست در کمتر جایی از دنیا وجود دارد.

دشمنان و رسانه‌های معاند غرب سعی دارند القا کنند که تنوع قومیتی در ایران سبب شکاف میان جامعه ما شده است، در حالی که در واقعیت این‌گونه نیست؛ درست است که در ایران تنوع فرهنگی و قومی وجود دارد، اما مردم ایران از این تفاوت‌ها در راستای همدلی خود استفاده می‌کنند و اتفاقاً این تنوع و تفاوت، صمیمیت‌ها را بیشتر کرده است. همه این قومیت‌ها و گروه‌های متنوع در جامعه ایران هر زمان که ذره‌ای احساس خطر می‌کنند، یک دل و یک زبان کنار هم می‌مانند و برای دفاع از ایران با هم متحد می‌شوند.

عوامل موقعیت راهبردی و فضا، وحدت سرزمینی، ریشه کهن تاریخی، تجانس زبان، مذهب و دین و نژاد و قومیت، ساختار فرهنگی، آرمان سیاسی و حکومت قدرتمند مرکزی از عوامل درون‌زا و تهدیدات خارجی (به تحریک استکبار جهانی) از عوامل برون‌زا هستند که در ایجاد و افزایش همبستگی و وحدت و پیوستگی میان ساکنان سرزمین ایران مؤثرند و اما در اسرائیل چنین چیزی وجود ندارد؛ هیچ کدام از این پیوندها وجود ندارد؛ اسرائیل هیچ کدام از مؤلفه‌هایی را که علت وجودی یک کشور است و بر اساس آنها یک کشور تشکیل می‌شود، ندارد.

درباره عملیات وعده صادق توضیح دهید و ابعاد داخلی و بین‌المللی آن را برای مخاطبان خارجی بیان کنید.

دو عملیات «طوفان الاقصی» که توسط حماس انجام شد و عملیات «وعده صادق» که اقدام نظامی مستقیم ایران علیه رژیم بود، به‌وضوح نشان داد که اسرائیل بشدت آسیب‌پذیر است. دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی برنمی‌گردد. هر شکل از پاسخ رژیم برای رهایی از باتلاقی که در آن گرفتار شده، باعث فرورفتگی بیشتر خواهد شد. محورهای مقاومت دست برتر را دارند و افق ده سال آینده محور مقاومت دیدن دارد. تاریخ از نو بازخوانی خواهد شد.

ملت‌های مظلوم منطقه بویژه ملت مظلوم و مسلمان فلسطین و لبنان در برابر اشغالگر صهیونیستی راه مقاومت را آموخته‌اند و به فضل پروردگار بر رژیم اشغالگر صهیونیستی به کمک همه دولت‌ها و ملت‌های مسلمان از جمله جمهوری اسلامی ایران غلبه خواهند کرد و او را شکست خواهند داد.

مشخصه‌های امریکا و رژیم صهیونیستی را در منطقه همه ملت‌ها می‌بینند؛ اشغال سرزمین ملتی مسلمان، آواره کردن ملت فلسطین، زورگویی، باج‌خواهی، جنایت و نسل‌کشی و کشتار طی ۷۰ سال ادامه دارد و ملت مسلمان فلسطین حاضر به تسلیم شدن در برابر امریکا و رژیم صهیونیستی نیستند.

مهم‌ترین برجستگی عملیات وعده صادق ظهور اراده و تصمیم رهبری ایران بود که همه دشمنان را غافلگیر کرد؛ اسرائیل که تصور می‌کرد یک دژ نظامی نفوذناپذیر است، مورد تهاجم و نفوذ موشک‌ها و پهپادها قرار گرفت و نفس اراده و تصمیم ملت بزرگ ایران که در رهبری انقلاب متجلی شد، اهمیت استراتژیک دارد. اینکه چه میزان از شلیک‌های ایران بر اهداف اصابت کرده، به مراتب اهمیت کمتری دارد. عملیات وعده صادق، عبور از بازدارندگی خودساخته و توهمی رژیم صهیونیستی بود که تصور می‌کرد با تکیه بر قدرت‌های امریکا و ناتو، بازدارندگی‌اش تضمین شده است.

وقتی که دیدند رهبری ایران تصمیم قاطع خود را برای تنبیه متجاوز اسرائیلی گرفته است، همه با هراس به کمک اسرائیل آمدند. امریکا با حمایت کامل و گلچینی از قدرت‌های ناتو بویژه انگلیس و فرانسه و برخی کشورهای منطقه، لایه‌های دفاعی متعددی در برابر قدرت تهاجمی موشکی و پهپادی ایران ایجاد کردند و در جغرافیایی به وسعت حداقل یک میلیون کیلومتر مربع بر فراز فضاهای عراق، اردن، شمال عربستان، دریای سرخ، شرق مدیترانه، قبرس و فلسطین اشغالی آرایش دفاعی گرفتند و علیرغم این دیوارهای دفاعی در حمایت از رژیم صهیونیستی، موشک‌های پر قدرت ایران از سپرهای دفاع موشکی عبور کرد و دو مرکز نظامی نواتیم و شلاخیم را درهم کوبید.

رژیم صهیونیستی جرأت نکرد تصاویری از این دو پایگاه نظامی را به دنیا نشان بدهد؛ اگر امریکایی‌ها، انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها و سنتکام به کمک رژیم صهیونیستی نمی‌آمدند، قطعاً ۸۰ درصد از پرتابه‌های ایران، پایگاه‌های نظامی رژیم صهیونیستی را درهم می‌کوبیدند.

با عملیات وعده صادق، آرایش استراتژیک یکبار دیگر به سود جمهوری اسلامی ایران تغییر کرد و این تغییر در شرایطی اتفاق افتاد که امریکا اعلام کرد «ما کنار اسرائیل با اراده آهنین ایستاده‌ایم!» امریکا و رژیم صهیونیستی و سایر قدرت‌های غربی که به کمک اسرائیل آمدند، در طول عملیات، ۱۰ ساعت در هراس و اضطراب و دلهره بسر بردند و شاهد تحمیل اراده ملت ایران و شکست بازدارندگی اسرائیل بودند. قدرت ایران را همگان تحسین کردند که بدون غافلگیری و با اعلام قبلی، رژیم صهیونیستی را تنبیه کرد و در حقیقت، سیلی‌ها و مشت‌های محکمی به لات گستاخ و جنایتکار منطقه زد و او را سر جایش نشاند.

این عملیات تهاجمی را در پاسخ به جنایت رژیم صهیونیستی علیه فرماندهانش در کنسولگری و سفارت ایران در دمشق انجام داد که به درخواست دولت سوریه در آنجا مستقر شده‌اند؛ عملیات تهاجمی وعده صادق را بخشی از نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برعهده داشت که این بخش کوچک، تنها ۲۰ درصد توان تهاجمی خود را به کار گرفت و در مقابل، امریکا و ناتو و سنتکام و رژیم صهیونیستی با ۲۴۰ فروند هواپیمای جنگنده و سامانه‌های متعدد ضد موشکی مستقر بر ناوهای امریکا در مدیترانه و دریای سرخ و سامانه‌های ضد موشکی رژیم صهیونیستی با هراس به دفاع برخاستند و آن بخش کوچک نیروی هوا فضای سپاه با ۸۰ درصد توان تهاجمی خود آماده بود تا بنا به دستور موج‌های بعدی حمله را آغاز کند؛ اما فرماندهان ایران تشخیص دادند که تنبیه رژیم صهیونیستی در همین حد کفایت می‌کند و حمایت این گونه از رژیم صهیونیستی از سوی امریکا، انگلیس، فرانسه و دولت‌های اروپایی، انسان را یاد جنگ‌های صلیبی می‌اندازد.

امریکا و دولت‌های اروپایی شریک قطعی جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی هستند و هرگز این هزینه‌های راهبردی که امریکا و دولت‌های اروپایی برای حمایت از رژیم صهیونیستی می‌پردازند، مورد قبول ملت‌های غربی نیست. آیا انسان‌هایی حکیم و عاقل در جامعه غرب پیدا خواهد شد تا به کمک ملت‌هایشان، مانع سیاست‌های دولت‌های خود در حمایت از نسل‌کشی و ویرانگری اسرائیل غاصب علیه ملت مظلوم فلسطین بشوند؟

یعنی واقعیت اسرائیل با آنچه در رسانه‌ها از خود به نمایش می‌گذارد، یکی نیست؟

خیر. تصویری که اسرائیل از خودش در رسانه‌ها می‌سازد، هرگز با تصویر واقعی اسرائیل در داخل سرزمین فلسطین اشغالی انطباق ندارد. تصویر دروغین از خودش می‌سازد؛ اینکه من بی‌حریفم و حریف ندارم.

در عملیات ۷ اکتبر تمام هیمنه دروغینش شکسته شد؛ توسط ۱۱۰۰ یا ۱۲۰۰ نفر از رزمندگان یک گروه چریکی که همه نظامیان می‌دانند این تعداد، استعداد رزمی و مانوری یک تیپ پیاده است. ۱۱۰۰ نفر به این ارتش پرمدعا حمله کردند؛ بعضی از رزمندگان حماس می‌گویند که اسرائیلی‌ها خواب بودند، شراب خورده بودند؛ همه در تانک‌ها و در قرارگاه‌ها، خواب بودند؛ اصلاً باورمان نمی‌شد که ارتش اسرائیل با یک عملیات چند ساعته ما تا این اندازه فرو بپاشد. خود امریکایی‌ها هم می‌گویند؛ بلینکن که وزیر خارجه امریکاست و به کشورهای عربی رفت و آمد می‌کند، به منطقه که آمده بود، به نخست‌وزیر عراق گفته بود که ارتش اسرائیل فروپاشیده بود و کارش تقریباً تمام بود؛ ما رفتیم و به آنها کمک کردیم و این ارتش را از زمین بلند کردیم و نگه‌اش داشتیم تا به طور کامل از بین نرود و سعی کردیم آنها را مجاب کنیم تا ایستادگی کنند و با تکیه به ما کارشان را ادامه دهند.

بنابراین رژیم صهیونیستی از نظر اقتصادی و نظامی به کمک حمایت‌های مستقیم آمریکا و اروپا سر پا ایستاده است و به رایگان هر امکانی را که نیاز داشته باشد، در اختیارش قرار می‌دهند حتی سلاح کشـــــــــتار جمعی یعنی بمب اتم!

دیگر خبرها

  • ناگفته هایی از عملیات حماس و عملیات وعده صادق: در حمله سپاه به اسرائیل، ۲۴۰ جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل کمک کردند /اسرائیل جرأت نکرد تصاویر دو پایگاه نظامی اش را به دنیا نشان دهد
  • توزیع منابع با نگاه عدالت محور کلیدواژه حل مشکل حاشیه نشینی است
  • اسرائیل جرأت نشان دادن خسارت عملیات ایران را نداشت
  • سردار رشید: در حمله سپاه به اسرائیل، ۲۴۰ جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل کمک کردند /اسرائیل جرأت نکرد تصاویر دو پایگاه نظامی اش را به دنیا نشان دهد
  • اسرائیل جرأت نکرد تصاویر آثار حمله ایران را به دنیا نشان دهد
  • رشید:۲۴۰جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل در وعده صادق کمک کرد
  • اسرائیل جرأت نشان دادن خسارت‌های عملیات ایران را نداشت
  • عباس آخوندی: هر طرحی که در منطقه بر مبنای حذف قدرت‌های جهانی ارائه شود، از همان ابتدا با شکست مواجه خواهد شد
  • معاون وزیر علوم: آیین‌نامه تسهیل جذب دانشجوی خارجی در دستور کار دولت است
  • مآخذ مالیات برعایدی سرمایه در ایران برعکس دنیاست